حمیدعسکری : از اینکه میگفتند صدایت شبیه شادمهر است اذیت نشدم!
هنام مظاهری:تا امروز چهار آلبوم تولید کرده و با همان آلبوم اول هم نامش بر سر زبانها افتاد. خیلیها در ابتدا اعتقاد داشتند که تشابه صداییاش با شادمهر عقیلی باعث شهرتش شده اما با گذشت زمان کم کم شخصیت متفاوت کاری و هنریاش را نشان داد و به دیگران ثابت کرد که میتواند کاراکتر مستقل خودش را در عرصه موسیقی داشته باشد. حمید عسگری شاید یکی از معدود خوانندههای پرکار و بیسر و صدای موسیقی ایران باشد. او این روزها مشغول انجام مراحل نهایی آلبوم پنجمش است و در دو فیلم سینمایی هم به ایفای نقش پرداخته است. برخلاف شنیدهها، خوانندهای است که کم ادعا میکند و نقد را به کارش وارد میداند. صادقانه صحبت میکند و اعتقاد دارد که رمز و راز موفقیتش در این بوده که همیشه سرش به کار خودش گرم است و سعی میکند با موسیقیاش حرفهایش را بزند.
آلبوم اول حمید عسگری «کما» وقتی وارد بازار شد، در مدت کمی موفقیت زیادی به دست آورد، اما آلبوم بعدی با سه سال تأخیر آماده پخش شد و بعد از آن هم آلبومهای بعدیات نتوانستند موفقیت آلبوم اولت را تکرار کنند. فکر میکنی چه دلیلی باعث همه اینها شد؟ ببین کلاً هر خوانندهای یک نقطه عطفی دارد و بعضی از خوانندهها هستند که این نقطه عطف در کار اولشان رخ میدهد. ایرانی و خارجی هم ندارد و این اتفاق برای همه هنرمندان دنیا یک اتفاق طبیعی است. به هر حال همیشه کار اول یک هنرمند یک جذابیتی دارد و درست نیست که باقی کارهای یک هنرمند را با کار اولش مقایسه کرد. هر کاری را باید در زمان خودش و با خودش مقایسه کرد. اما این اتفاق برای خیلی از خوانندههای ایرانی افتاده است. آلبومهای اولشان بازار را تکان میدهد و بعد از آن کارهایشان دچار رخوت میشود. راستش تقریباً همه خوانندههایی که کار اولشان خیلی گل کرده معمولاً کارهای بعدیشان با آن مقایسه میشود و نمیتوانند دوباره آن موفقیت را تکرار کنند. اصلاً دلیلی هم ندارد که تکرار کنند. اینکه کار اول یک هنرمند گل میکند به این خاطر است که مردم یک کار نو و جدید میشنوند، آن هم از یک هنرمند جدید. بعد از آن هر کاری هم که انجام دهند دیگر برای مردم جذابیت اولیه را ندارد. این دلیل نمیشود که بگوییم آن هنرمند کارش ضعیف شده است. هر خوانندهای یک آلبوم دارد که از همه آلبومهایش موفقتر بوده است. بنابر این من این مسئله را کاملاً طبیعی میبینم. شما یادتان نرود که مثلاً در آلبوم «کما2» یک قطعه به نام «ستاره» است که اتفاقاً قطعه خیلی موفقی بوده و هست. اصلاً محبوبترین قطعه کل دوران کاری من است. البته منظور شما این است که بین آلبوم اول و آلبومهای بعدی به لحاظ کیفی فاصله زیادی نباید باشد و من هم قبول دارم. به هر حال باید تلاش کنیم که این فاصله را کم کنیم. در مورد خودت اینطور فکر میکنم که فاصله سه ساله بین آلبوم اول و دومت به کارت ضربه زد. راستش آن فاصله زمانی نه تقصیر تهیهکننده بود و نه کس دیگر. بیشتر تقصیر خودم بود چون آن زمان درگیر کنسرتها و کارهای خودم بودم این فاصله زمانی خیلی زیاد شد. آلبوم اول خیلی موفق شده بود و من هم وسواسم روی آلبوم دوم بیشتر شده بود و به همین جهت هم اینقدر طول کشید تا به بازار بیاید. این روزها مشغول کارهای نهایی آلبوم پنجمت هستی. به کارنامه کاریات که نگاه میکنی وضعیت خودت را چطور میبینی؟ به هر حال از زمان تولید آلبوم اولم تا امروز چیزی نزدیک به یک دهه گذشته و همین که در این سالها بودم و فعالیت متمرکز داشتم خودش خیلی است. به خصوص در مارکت موسیقی ما اگر کسی بتواند ماندگار شود خودش هنر است. هنرمند اگر حضور داشته باشد، کار کند و در جریان باشد خود به خود هنرمند موفقی است. اما شاید خیلی از مخاطبانت این توقع را داشته باشند که بعد از این سالها دوباره یک آلبوم مثل آلبوم اولت بشنوند. ببین من آلبوم چهارمم «خوشبختی» را از آلبوم اولم هم بیشتر دوست دارم. آلبوم، کاملتر و حرفهایتری است. درست است، مسلماً در طول دوران فعالیتت کارهایت روز به روز کیفیت بهتری پیدا میکنند، اما به لحاظ حسی چطور؟ نگو که نمیخواهی دوباره آلبومی داشته باشی که همان سر و صدای آلبوم اول را به پا کند. مسلماً همین را میخواهم ولی دنبال این نیستم که آلبوم اولم را تکرار کنم. دنبال این هستم که کاری با فضایی جدید و با کیفیت خوب تولید کنم. راستش من دیگر همه کارهایی که باید انجام بدهم را انجام دادم. کنسرتهای زیادی گذاشتهام و تورهای خارجی زیادی هم رفتهام. احساس میکنم حالا دیگر باید دنبال هدفهای دیگری در کارم باشم. باید فضاهای جدید را در کارم تست و تجربه کنم. میخواهم برای مخاطبم یک موسیقی را تهیه کنم که کمتر شنیده است. حالا دیگر باید کارهایی باکیفیت بهتر و پختهتری را به مخاطبانم تحویل دهم. دنبال تکرار کارهای قبلیام نیستم. بعد از 10 سال فعالیت در این حوزه احساس خستگی نمیکنی؟ یک وقتهایی موسیقیزده میشوم. چون مدام از این استودیو به آن استودیو میروم. کنسرتهای زیادی برگزار کردهام و... همه اینها یک وقتهایی شما را خسته میکند و احساس میکنید که دچار روزمرگی شدهاید. هر شغلی همینطور است، اما اینها موقتی است و بالاخره بعد از چند روز آدم دوباره به حوزه کاریاش برمیگردد و از نو شروع میکند. چه چیزی این وقتها تو را به موسیقی برمیگرداند؟ خارج از تعارف باید بگویم مخاطبانم باعث میشوند که این وقتها برگردم و با انگیزه بیشتری به کارم ادامه بدهم. هیچوقت پیش خودت گفتی ای کاش از ابتدا شغلم را عوض میکردم و خوانندگی را تجربه نمیکردم؟ نه، چون این کار را دوست دارم. حقیقتش این است که من اشتباهات زندگیام را هم دوست دارم. اگر اشتباهی هم در زندگیام انجام داده باشم آگاهانه بوده و با آغوش باز هم آن را پذیرفتم. کلاً هر کاری هم که انجام دادم اول خودم از آن لذت بردم و بعد از آن از مخاطبم خواستم که از این کار لذت ببرد. همیشه هم این سبک کاری جواب بیشتری به من داده است. هربار خودم از قطعهای رضایت کامل داشتم مخاطبم هم با آن قطعه ارتباط بیشتری برقرار کرده است. تا به حال برعکسش هم برایت پیش آمده است؟ تا به حال شده که از آهنگی راضی نباشی و آن را پخش کنی؟ نتیجهاش چه بوده است؟ پیش آمده. البته خیلی کم. مثلاً قطعه «بگو دوستم داری» در آلبوم «خوشبختی.» من خودم با این کار ارتباط برقرار نمیکردم اما اطرافیانم میگفتند خوب است و بگذار در آلبومت باشد. من هم کار را در آلبوم گذاشتم و از این کار نتیجهای هم نگرفتم. برای همین است که میگویم اول باید خودت از کار خودت لذت ببری تا دیگران هم لذت ببرند. بگذریم. در ابتدای فعالیتت تشابه صدایت با صدای شادمهر عقیلی حاشیههای زیادی را برایت به وجود آورد. یادم میآید که در اولین مصاحبهات گفته بودی که صدایم کم کم برای مردم جا میافتد و بالاخره به همه ثابت میشود که تأکیدی به تشابه صدایم با شادمهر ندارم و سبک و سیاق خودم را پیگیری میکنم. حاشیهای که نبود. این حرفها هم اذیتم نمیکرد به خاطر اینکه آن زمان یک خواننده نو پا بودم که تازه آمده بودم و میخواستم شروع کنم. زود بود برای اینکه بخواهم از این چیزها ناراحت شوم. اتفاقاً آن هجمهای که در مورد این مسئله ایجاد شد در نهایت به نفعم بود. چون به نوعی حالت تبلیغاتی هم برایم پیدا کرد و باعث این شد که نگاهها به کارم جلب شود. شما وقتی با یک پدیدهای روبهرو میشوی برایت تازگی دارد، اما وقتی زمان میگذرد اصل داستان تازه مشخص میشود. تازه آن زمان مشخص میشود که طرف این کاره هست یا نیست. خیلیها در سینما، موسیقی و فوتبالمان بودند که در زمان کمی کارشان گل کرده اما بعد از مدتی اصلاً دیگر ناپدید میشوند. به نظرم زمان است که جواب تمام این سؤالها را میدهد و خوشبختانه گذشت زمان هم باعث شد که این حاشیهها و حرفها از کار و زندگی من بیرون برود. خواننده بیسر و صدایی هستی، خیلی در مجامع هنری دیده نمیشوی و زیاد هم اهل گفتگو و مصاحبه نیستی. چرا؟ راستش شاید خیلیها فکر کنند که خودم را میگیرم یا آدم مغروری هستم ولی اتفاقاً اصلاً چنین شخصیتی ندارم. ولی چون بیشتر آدم درونگرایی هستم خیلی دوست ندارم شو آف داشته باشم. بیشتر وقتم را یا در خانه هستم یا با دوستان موزیسینم میگذرانم. دوست دارم به جای اینکه حرفم را در رسانهها و تریبونهای مختلف بزنم در موسیقیام آن را عنوان کنم. البته در سالهای ابتدای فعالیتم اینطور نبود. خیلی مصاحبه میکردم و واقعاً برایم جذابیت هم داشت، اما به مرور زمان برایم تکراری و عادی شد و خیلی از وقتم را هم میگرفت. برای همین ترجیح میدهم الان بیشتر وقتم را روی موسیقیام بگذارم و روی کارم تمرکز داشته باشم. خودم را یک هنرمند درجه یک نمیدانم اما به نظرم یک هنرمند حرفش را در کارش میزند. اگر کسی مدام در رسانهها تریبونها حضور داشته باشد نشاندهنده این است که با چیزی غیر از کارش میخواهد خودش را مطرح کند و این به نظرم برای یک هنرمند اصلاً خوب نیست. |